لابه لای کلی دلیلی که واسه غمگینی و ناراحتی به ذهنم رسیده این روزا حالا بدترینشم یادم افتاد
داشتم کشو کمدهای کهریزک رو که یه پیجی تو اینستا شیر میکرد میدیدم .یادم افتاد هفته پیش یه بیمار داشتم تخت 22 کیس cvaهیچ روزی فرصت به شرح حال اون نمیرسید چون تقریبا کوما بود گذشت تا روز آخر تخت کناریشو داشتم شرح حال میگرفتم که دکتر قره باغبان اومد ویزیت اون همراه بیمارشو داشت توجیه میکرد واسه مرخص کردنش .
+نسبت ؟
_پرستارشونم
+اینجور که من میدونم با خونه سالمندان هماهنگ شده واسه شرایط ایشون درسته؟؟
_بله
.
.
.
دیگه کافی بود همینا واسه شکستن قلبم دلم تنگ و تاریک میشه از نوشتنش :(
درباره این سایت